[اسم]

مُهِمَّة إِدَارِيَّة

قابل شمارش مونث
[جمع: مُهِمَّات إِدَارِيَّة]

1 مأموریت اداری

  • 1.زَوجِي فِي مُهِمَّة إِدَارِيَّة وَ لِهَذَا لَا نَسْتَطِيعُ أَنْ نُسَافِرَ اليَوم.
    همسر من در یک مأموریت اداری است و به همین دلیل امروز نمی‌توانیم سفر کنیم.
  • 2.لَدَيَّ مُهِمَّة إِدَارِيَّة هَذَا الأُسْبُوع.
    من این هفته یک مأموریت اداری دارم.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان