[اسم]

نَفْس

قابل شمارش مذکر
[جمع: نُفُوس، أَنْفُس]

1 خود

  • 1.أَنَا فَعَلْتُهُ بِنَفْسِي.
    من خودم آن را انجام دادم.
  • 2.المُدِيرُ نَفْسُهُ أَشْرَفَ عَلَى الإِمْتِحَان.
    خود مدیر نظارت بر این امتحان داشت.
  • 3.هِيَ كَانَتْ تَتَكَلَّم فِي نَفْسِهِ.
    او با خودش صحبت می‌کرد.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان