Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
ء
ة
أ
إ
1 . خود
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
نَفْس
قابل شمارش
مذکر
[جمع: نُفُوس، أَنْفُس]
1
خود
1.أَنَا فَعَلْتُهُ بِنَفْسِي.
من خودم آن را انجام دادم.
2.المُدِيرُ نَفْسُهُ أَشْرَفَ عَلَى الإِمْتِحَان.
خود مدیر نظارت بر این امتحان داشت.
3.هِيَ كَانَتْ تَتَكَلَّم فِي نَفْسِهِ.
او با خودش صحبت میکرد.
کلمات نزدیک
لذا
كذب
قول
قصد
قادم
نفع
دمع
عصفور
ظلم
بكل سرور
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان