[فعل]

überfordern

/yːbɐˈfɔʁdɐn/
فعل گذرا
[گذشته: überforderte] [گذشته: überforderte] [گذشته کامل: überfordert] [فعل کمکی: haben ]

1 بیش از حد توقع داشتن بیش از حد انتظار داشتن

مترادف و متضاد überbelasten unterfordern
jemanden/sich überfordern
بیش از حد از کسی/خود توقع [انتظار] داشتن
  • 1. Der Lehrer hat die Schüler mit dem Aufsatzthema überfordert.
    1. معلم از دانش‌آموزان در موضوع انشاء بیش از حد انتظار داشت.
  • 2. Wir wollen sie nicht überfordern.
    2. ما نمی‌خواهیم توقع بیش از حد از او داشته باشیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان