[صفت]

überflüssig

/ˈyːbɐˌflʏsɪç/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: überflüssiger] [حالت عالی: überflüssigsten]

1 غیر ضروری زاید، بیهوده

مترادف و متضاد notwendig
  • 1.Ein zweiter Ersatzreifen ist überflüssig.
    1. یک چرخ زاپاس دوم، غیر ضروری است.
  • 2.Mach dir keine überflüssigen Sorgen! Wir werden die Arbeit schon schaffen.
    2. نگرانی بیهوده ایجاد نکن! ما کار را انجام خواهیم داد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان