[اسم]

der Überfluss

/ˈyːbɐflʊs/
غیرقابل شمارش مذکر
[ملکی: Überflusses]

1 فراوانی وفور

مترادف و متضاد Menge Übermaß Zuviel Mangel
  • 1.Die reiche Dame war an Luxus und Überfluss gewöhnt.
    1. زن ثروتمند در تجمل و فراوانی زندگی می‌کرد.
  • 2.Ich habe einen Überfluss an Gemüse und kann einiges verschenken.
    2. من سبزیجات فراوانی دارم و می‌توانم برخی از آن‌ها را ببخشم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان