Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . شکست دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
übertrumpfen
/ˌyːbɜtɾˈʊmpfən/
فعل گذرا
[گذشته: übertrumpfte]
[گذشته: übertrumpfte]
[گذشته کامل: übertrumpft]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
شکست دادن
روی دست کسی بلند شدن، بهتر بودن، پیشی گرفتن
مترادف و متضاد
übertreffen
1.Mit dieser großartigen Leistung hat er alle übertrumpft.
1. با این دستاورد معرکهاش روی دست همه بلند شد.
2.Sie versuchten, sich gegenseitig mit ihren beruflichen Erfolgen zu übertrumpfen.
2. آنها تلاش کردند از همدیگر در موفقیتهای شغلی پیشی بگیرند.
تصاویر
کلمات نزدیک
übertritt
übertrieben
übertretung
übertreten
übertreibung
übertölpeln
übertönen
übertünchen
übervorteilen
überwachen
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان