[قید]

also

/ˈalzo/
غیرقابل مقایسه

1 پس در نتیجه

مترادف و متضاد demnach deshalb deswegen folglich infolgedessen
  • 1.Er hat Zeit, also muss er uns helfen.
    1. او وقت دارد، پس باید به ما کمک کند.
  • 2.Irina hat Urlaub. Sie kann uns also helfen.
    2. "ایرنا" تعطیل است. پس می‌تواند به ما کمک کند.
  • 3.Sie ist krank, also bleibt sie zuhause.
    3. او مریض است، پس در خانه می‌ماند.
کاربرد واژه also به‌معنای پس
واژه also در آلمانی معنایی مشابه "پس" یا "در نتیجه" در فارسی دارد. از also معمولاً برای نشان‌دادن نتیجه یک اتفاق یا شرایط استفاده می‌شود. به جمله زیر توجه کنید:
"Sie ist krank, also bleibt sie zuhause" (او مریض است، پس در خانه می‌ماند.)
در این جمله قسمت اول جمله (Sie ist krank) یک شرایط خاص را نشان می‌دهد و قسمت دوم (bleibt sie zuhause) نتیجه آن را. این دو بخش توسط also به هم متصل شدند.
[حرف]

also

/ˈalzo/

2 خب خب پس، بسیار خب

  • 1.Also dann, auf Wiedersehen und viel Spaß!
    1. خب پس، به امید دیدار و خوش بگذره!
  • 2.Also in Ordnung, du bekommst die 50 Euro!
    2. خب قبول، تو 50 یورو می‌گیری!
  • 3.Also, das wars für heute. - Tschüs!
    3. بسیار خب، این برای امروز بود. - خداحافظ!
  • 4.Also, Sie müssen jetzt Folgendes machen...
    4. بسیار خب، شما باید الان (موارد) بعدی را انجام دهید...
  • 5.Also, wenn sie nicht sofort damit aufhören, dann hole ich die Polizei!
    5. بسیار خب، اگر شما الان (این کار را) تموم نکنید، بعدش پلیس را خبر می‌کنم!
  • 6.Ich bin der Meinung ... also, ich glaube, dass ...
    6. من نظرم این است که.... خب (یعنی) فکر می‌کنم که...
  • 7.Ihr wisst jetzt also Bescheid, oder?
    7. خب پس شما الان خبر دارید، نه؟
  • 8.Wir treffen uns also morgen!
    8. خب پس، فردا همدیگر را ملاقات می‌کنیم!
na also!
بسیار خب!
also bitte!
لطفاً، خواهش می‌کنم!
  • Also bitte! - Hältst du mich für blöd?
    لطفاً، خواهش می‌کنم! - تو من را دیوونه فرض می‌کنی؟
توضیحاتی در رابطه با also
- به‌طور معمول برای پایان دادن یک مکالمه. مثال:
"!Also, das wars für heute. - Tschüs" (خب، این برای امروز بود. خداحافظ!)
- برای تأکید بیشتر بر یک عبارت یا جمله. مثال:
"!Wir treffen uns also morgen" (خب پس، فردا همدیگر را ملاقات می‌کنیم!)
- برای بیان‌کردن یک چیزی که تازه به آن پی برده می‌شود. مثال:
"!Aha, du hast mich also angelogen" (آهان، خب پس تو به من دروغ گفتی!)
- برای پاسخ‌دادن. مثال:
"!Also in Ordnung, du bekommst die 50 Euro" (خب قبول، تو 50 یورو می‌گیری!)
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان