[صفت]

bedeckt

/bəˈdɛkt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: bedeckter] [حالت عالی: bedecktesten]

1 ابری (هوا) گرفته

مترادف و متضاد bewölkt
  • 1.Vormittags war der Himmel noch bedeckt, später klarte es auf.
    1. پیش از ظهرها، آسمان هنوز ابری بود؛ بعد از آن صاف شد.

2 پوشیده

مترادف و متضاد belegt
  • 1.Die mit Schnee bedeckten Dächer glitzerten in der Sonne.
    1. شیروانی‌های پوشیده از برف، در برف برق می‌زدند.
  • 2.Seine Haut ist bedeckt von Eiterbläschen.
    2. پوستش پوشیده [پر] از جوش است.
mit etwas (Dat.) bedeckt sein
از چیزی پوشیده بودن
  • Der Berggipfel war mit Schnee bedeckt.
    قله از برف پوشیده بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان