[فعل]

bedrücken

/bəˈdʁʏkn̩/
فعل گذرا
[گذشته: bedrückte] [گذشته: bedrückte] [گذشته کامل: bedrückt] [فعل کمکی: haben ]

1 ناراحت کردن غمگین کردن، مایوس کردن

مترادف و متضاد deprimieren
etwas bedrückt jemanden
چیزی کسی را ناراحت کردن [مایوس کردن]
  • 1. Angst bedrückte sie.
    1. ترس او را ناراحت کرد.
  • 2. Welche Probleme bedrücken Jugendliche?
    2. چه مشکلاتی جوانان را مایوس می‌کند؟
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان