Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . نامه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
der Brief
/ˈbʁiːf/
قابل شمارش
مذکر
[جمع: Briefe]
[ملکی: Brief(e)s]
1
نامه
1.Der Brief von Frau Klausen muss schnell beantwortet werden.
1. نامه خانم "کلاوسن" باید سریع جواب داده شود.
2.Haben Sie einen Brief für mich?
2. آیا شما برای من یک نامه دارید؟
3.Ich schreibe nicht gern Briefe.
3. من دوست ندارم نامه بنویسم.
کاربرد واژه Brief بهمعنای نامه
واژه Brief در آلمانی بهمعنای "نامه" است. Brief یک متن نوشتهشده (و معمولاً دربسته) است که برای ارسال به پست یا پیک داده میشود.
تصاویر
کلمات نزدیک
bridge
brezel
brettspiel
brett
bresche
briefkasten
brieflich
briefmarke
briefmarkensammlung
briefpapier
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان