[اسم]

der Bruch

/bʀʊχ/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Brüche] [ملکی: Bruch(e)s]

1 شکستگی

  • 1.Der Bruch des Beines
    1. شکستگی پا
  • 2.Der Bruch war schlimm, aber sein Bein heilte sehr gut.
    2. شکستگی بد بود اما پای او بخوبی بهبود یافت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان