[جمله]

das Eis ist gebrochen

/das aɪs ɪst gəbʁɔxən/

1 اوضاع بهبود یافته است. یخ (کسی) آب شدن

  • 1.Nach ca. 10 Minuten war das Eis komplett gebrochen und wir haben sehr viel gelacht und geredet.
    1. بعد از حدود ده دقیقه، یخ (ما) به طور کامل آب شد و ما خیلی خندیدیم و صحبت کردیم.
  • 2.Wenn das Eis einmal gebrochen ist, sollte es nicht so schwer sein, wieder mit ihr zu sprechen
    2. وقتی که یک‌بار اوضاع بهبود پیدا کند، دیگر چندان سخت نیست که دوباره با او صحبت کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان