1.Er hat die unangenehme Eigenschaft, ständig den Finger auf die Wunde zu legen.
1.
او این ویژگی ناخوشایند را دارد که به طور مداوم مصیبتی را تشدید کند. [نمک به زخم بپاشد.]
2.Mit seinem neuen Film hat Schlöndorff den Finger in Wunden gelegt.
2.
"اشلوندورف" با فیلم جدید خود نمک به زخم پاشید. [مصیبت را تشدید کرد.]
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحتاللفظی این عبارت "انگشت در زخمی قرار دادن" است که میتوان آن را با عبارت فارسی "نمک به زخمی پاشیدن" که کنایه از تشدید کردن اتفاق ناخوشایند یا مصیبتی را دارد، برابر دانست.