[فعل]

fassen

/ˈfasən/
فعل گذرا
[گذشته: fasste] [گذشته: fasste] [گذشته کامل: gefasst] [فعل کمکی: haben ]

1 نگه داشتن

  • 1.Der Tank fasst über 80 Liter.
    1. مخزن بیش از 80 لیتر نگه می دارد.
  • 2.Ich habe den Entschluss gefasst, nach Wien zu ziehen.
    2. من این تصمیم را نگه داشتم که به "وین" نقل مکان کنم.
  • 3.Sie fasste das Kind fest an der Hand.
    3. او بچه را محکم با دست نگه داشت.

2 گرفتن

  • 1.Sie haben den Dieb gefasst.
    1. آن‌ها دزد را گرفتند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان