[اسم]

der Gelegenheitsjob

/ɡəlˈeːɡənhˌaɪtsjoːp/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Gelegenheitsjobs] [ملکی: Gelegenheitsjobs]

1 شغل موقت کار موقت

مترادف و متضاد Gelegenheitsarbeit
  • 1.Mit Gelegenheitsjob versucht er, etwas Geld zu sparen.
    1. او با کار موقت سعی کرد پول بیشتری پس‌انداز کند.
  • 2.Nach der Schule schlug sie sich mit Gelegenheitsjob durch.
    2. او بعد از مدرسه با کار موقت امرار معاش می‌کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان