Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . فشار کاری
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
der Leistungsdruck
/lˈaɪstʊŋsdrˌʊk/
قابل شمارش
مذکر
[ملکی: Leistungsdruck(e)s]
1
فشار کاری
1.Ich glaube, er war mit dem Leistungsdruck an der Uni überfordert.
1. من فکر میکنم که او از فشار کاری در دانشگاه خسته شده بود.
2.Ich träume von kreativen Projekten ohne Leistungsdruck.
2. من آرزوی پروژههای خلاقانه بدون (وجود) فشار کاری را دارم.
تصاویر
کلمات نزدیک
brückenjahr
gegenüberliegend
gelegenheitsjob
beliebtheitsskala
bundesfreiwilligendienst
styling
entdeckt werden
körperbehaarung
infrage kommen
kein auge zutun
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان