[فعل]

haben

/ˈhaːbən/
فعل بی قاعده فعل گذرا
[گذشته: hatte] [گذشته: hatte] [گذشته کامل: gehabt] [فعل کمکی: haben ]

1 داشتن

مترادف و متضاد besitzen in Besitz haben verfügen
etwas (Akk.) haben
چیزی را داشتن
  • 1. Ich habe ein neues Auto.
    1. من یک ماشین جدید دارم.
  • 2. Sie haben eine Tochter und einen Sohn.
    2. آنها یک دختر و یک پسر دارند.
  • 3. Wir haben ein Ferienhaus an der Nordseeküste.
    3. ما یک خانه تعطیلات [ویلا] در ساحل دریای شمال داریم.
Angst haben
ترسیدن
  • 1. Haben Sie keine Angst!
    1. نترسید!
  • 2. Ich habe Angst.
    2. من می‌ترسم.
keine Zeit/Lust/Sorgen... haben
وقت/حوصله/... نداشتن
  • 1. Hast du Angst?
    1. آیا ترس داری؟ [آیا می ترسی؟]
  • 2. Heute habe ich keine Zeit.
    2. متاسفانه امروز من وقت ندارم.
Lust auf etwas (Akk.) haben
حوصله چیزی را داشتن
  • Haben Sie Lust auf Kino?
    حوصله سینما داری؟
Krankheit haben
بیماری داشتن
  • 1. Ich habe Fieber.
    1. من تب دارم.
  • 2. Peter hat Krebs.
    2. پیتر سرطان دارد.
Schmerzen haben
درد داشتن
  • Ich habe Kopfschmerzen.
    من سردرد دارم.
Hurst/Hunger haben
تشنه/گرسنه بودن
  • Hast du Hunger?
    گرسنه‌ای؟
gute/schlechte Laune haben
حال خوب/بد داشتن
  • Freitag werde ich bessere Laune haben.
    جمعه حال بهتری خواهم داشت.
es leicht haben
به مشکل برنخوردن
  • Ich habe nicht all das Geld bezahlt, weil ich es leicht haben will.
    من همه پول را پرداخت نکردم، چون که نمی‌خواهم به مشکل بربخورم.
es schwer haben
به مشکل برخوردن
  • Er wird es schwer haben, unsere Fragen ohne ihn zu beantworten.
    او به مشکل برمی‌خورد سوالات ما را بدون او پاسخ دهد.

2 [فعل کمکی]

haben+Partizip 2
فعل کمکی داشتن+قسمت دوم فعل
  • Ich habe das schon gesagt.
    من این را قبلا گفته ام.
hatten+Partizip 2
گذشته فعل کمکی داشتن+قسمت دوم فعل
  • Sie hatte sehr lange geübt, bevor sie das Stück so perfekt spielen konnte.
    پیش از اینکه او بتواند به خوبی بنوازد، برای مدت زیادی تمرین کرده بود.
etwas zu + Infinitiv + haben
بایستن
  • 1. Der Herr Doktor hat noch einen Patienten zu behandeln.
    1. دکتر هنوز یک بیمار دارد که باید معالجه کند.
  • 2. Wir haben täglich eine Stunde zu fahren.
    2. ما هر روز باید یک ساعت رانندگی کنیم.
توضیحاتی در رابطه با این فعل در حالت کمکی
از فعل haben به عنوان فعل کمکی برای ساخت زمان‌های "Perfekt"، "Plusquamperfekt" و "zweite Futur" استفاده می‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان