Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . نقش اول
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
die Hauptrolle
/ˈhaʊ̯ptˌʁɔlə/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Hauptrollen]
[ملکی: Hauptrolle]
1
نقش اول
نقش اصلی
1.Er spielte die Hauptrolle im Film.
1. او نقش اصلی در فیلم را بازی میکرد.
2.Mein Bruder spielt die Hauptrolle in einem Actionfilm.
2. برادرم نقش اول در یک فیلم اکشن را بازی میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
hauptproblem
hauptperson
hauptmotiv
hauptgrund
hauptgericht
hauptsache
hauptsaison
hauptsatz
hauptschulabschluss
hauptschule
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان