[قید]

kaum

/kaʊ̯m/
غیرقابل مقایسه

1 به‌سختی کم، به‌ندرت

مترادف و متضاد knapp schwerlich wenig meistens
  • 1.Sprich doch lauter. Man hört dich kaum!
    1. بلندتر صحبت کن. آدم به سختی [حرف‌های] تو را می‌شنود!
kaum lachen/kommen/...
به ندرت خندیدن/آمدن/...
  • 1. Er lacht kaum.
    1. او به ندرت می‌خندد.
  • 2. Es hat letzte Woche kaum geregnet.
    2. هفته پیش کم باران آمد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان