[اسم]

die Klarinette

/klaʁiˈnɛtə/
قابل شمارش مونث
[جمع: Klarinetten] [ملکی: Klarinette]

1 کلارینت

  • 1.Sie spielt sehr gut Klarinette.
    1. او خیلی خوب کلارینت می‌نوازد.
  • 2.Sie spielte die Klarinette in der Schule.
    2. او در مدرسه کلارینت می‌نواخت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان