[اسم]

die Kugel

/ˈkuːɡl̩/
قابل شمارش مونث
[جمع: Kugeln] [ملکی: Kugel]

1 گلوله تیر

  • 1.Der Soldat wurde von einer Kugel getroffen.
    1. گلوله‌ای به سرباز اصابت کرد.
  • 2.Die Kugel traf ihn mitten ins Herz.
    2. گلوله به مرکز قلب او برخورد کرد.

2 کره

  • 1.Der Käse hat die Form einer Kugel.
    1. پنیر شکل یک کره را دارد. [پنیر کروی شکل است.]
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان