Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . دراز
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
lang
/laŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: länger]
[حالت عالی: längste-]
1
دراز
بلند، طولانی
1.Die Jeans ist zu lang.
1. این (شلوار) جین خیلی بلند است.
2.Er war lange Zeit krank.
2. او برای زمانی طولانی مریض بود.
3.Meine Schwester hat mir einen langen Brief geschrieben.
3. خواهر من برایم یک نامه بلند نوشتهاست.
تصاویر
کلمات نزدیک
landbau
landwirtschaftlich
landwirtschaft
landwirt
landungsbrücke
langatmig
lange
lange finger machen
langen
langeweile
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان