[فعل]

quasseln

/ˈkvasl̩n/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: quasselte] [گذشته: quasselte] [گذشته کامل: gequasselt] [فعل کمکی: haben ]

1 چرند گفتن مزخرف گفتن

  • 1.Er quasselt den ganzen Nachmittag.
    1. او تمام عصر را مزخرف گفت.
  • 2.Sie quasselt immer noch.
    2. او هنوز چرند می‌گوید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان