Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . وراجی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
quatschen
/ˈkvaʧn̩/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: quatschte]
[گذشته: quatschte]
[گذشته کامل: gequatscht]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
وراجی کردن
گپ زدن
مترادف و متضاد
gackeln
plappern
reden
sprechen
1.Ich habe einen Schulfreund getroffen und wir haben über alte Zeiten gequatscht.
1. من به یکی از دوستان مدرسه برخورد کردم و ما درباره زمانهای قدیم گپ زدیم.
2.Ihr sollt im Unterricht nicht dauernd quatschen.
2. شما نباید دائماً در کلاس درس وراجی کنید.
تصاویر
کلمات نزدیک
quatsch
quaste
quasseln
quasi
quarzuhr
quatschkopf
quecksilber
quelle
quellen
quellenangabe
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان