[فعل]

quatschen

/ˈkvaʧn̩/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: quatschte] [گذشته: quatschte] [گذشته کامل: gequatscht] [فعل کمکی: haben ]

1 وراجی کردن گپ زدن

مترادف و متضاد gackeln plappern reden sprechen
  • 1.Ich habe einen Schulfreund getroffen und wir haben über alte Zeiten gequatscht.
    1. من به یکی از دوستان مدرسه برخورد کردم و ما درباره زمان‌های قدیم گپ زدیم.
  • 2.Ihr sollt im Unterricht nicht dauernd quatschen.
    2. شما نباید دائماً در کلاس درس وراجی کنید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان