Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . گزارش
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
die Reportage
/repɔrˈtaːʒə/
قابل شمارش
مونث
[جمع: Reportagen]
[ملکی: Reportage]
1
گزارش
ریپورتاژ
مترادف و متضاد
Bericht
Report
1.Der Journalist schrieb eine Reportage über Flüchtlinge.
1. روزنامهنگار یک گزارش درباره پناهجویان نوشت.
2.Hast du die Reportage über Afrika gesehen?
2. آیا گزارش در مورد آفریقا را دیدی؟
تصاویر
کلمات نزدیک
report
repertoire
reparieren
reparaturwerkstatt
reparatur
reporter
repressalie
reproduktion
reproduzieren
repräsentant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان