[فعل]

schleichen

/ˈʃlaɪ̯çn̩/
فعل بی قاعده فعل ناگذر
[گذشته: schlich] [گذشته: schlich] [گذشته کامل: geschlichen] [فعل کمکی: sein ]

1 بی سرو صدا رفتن دزدکی رفتن

  • 1.Sie schlich in ihr Zimmer.
    1. او بی سرو صدا به اتاقش رفت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان