[اسم]

der Schreibtisch

/ˈʃʀaɪ̯ptɪʃ/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Schreibtische] [ملکی: Schreibtisch(e)s]

1 میز تحریر میز نگارش

  • 1.Ich den ganzen Tag am Schreibtisch sitze.
    1. من تمام روز را پشت میز تحریر می‌نشینم.
  • 2.Ich lege vor dem Lernen alle meine Bücher auf den Schreibtisch.
    2. من قبل از یادگیری، تمام کتاب‌هایم را روی میز تحریر قرار می‌دهم.
تصاویر
کلمات نزدیک
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان