[اسم]

die Schulden(pl)

/ˈʃʊldn̩/
غیرقابل شمارش جمع
[ملکی: Schulden]

1 بدهی بدهکاری

  • 1.Jetzt habe ich alle meine Schulden bezahlt.
    1. حالا من همه بدهی هایم را پرداخته ام.
  • 2.Sie hat Schulden gemacht, um sich die neuen Möbel kaufen zu können.
    2. او برای اینکه بتواند مبل های جدید را بخرد، بدهی بالا آورده‌است.
[فعل]

schulden

/ˈʃʊldn̩/
فعل گذرا
[گذشته: schuldete] [گذشته: schuldete] [گذشته کامل: geschuldet] [فعل کمکی: haben ]

2 بدهکار بودن مقروض بودن

  • 1.Du schuldest mir noch 20,- Euro.
    1. تو هنوز به من 20 یورو بدهکاری.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان