[اسم]

die Schule

/ˈʃuːlə/
قابل شمارش مونث
[جمع: Schulen] [ملکی: Schule]

1 مدرسه

مترادف و متضاد Bildungsanstalt Lehranstalt Penne
  • 1.Die Schule ist aus.
    1. مدرسه تعطیل است.
in die/zur Schule gehen
به مدرسه رفتن
  • 1. Ich fahre morgens mit dem Bus zur Schule.
    1. من صبح‌ها با اتوبوس به مدرسه می‌روم.
  • 2. Meine Tochter geht in die Schule.
    2. دخترم به مدرسه می‌رود.
  • 3. Udo muss noch vier Jahre zur Schule gehen.
    3. "اودو" هنوز باید چهار سال (دیگر) به مدرسه برود.
auf/in der Schule
در مدرسه
  • Ich weiß, dass du auf der Schule Französisch lernst.
    من می‌دانم که تو در مدرسه فرانسوی یاد می‌گیری.
von der Schule abgehen
از مدرسه رفتن
  • Ich will von der Schule abgehen.
    من می‌خواهم از مدرسه بروم [مدرسه را ترک کنم].
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان