[اسم]

der Schuldner

/ˈʃʊldnɐ/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Schuldner] [ملکی: Schuldners]

1 بدهکار

مترادف و متضاد kreditnehmer
  • 1.Der Schuldner konnte das Geld nicht rechtzeitig auftreiben.
    1. بدهکار نتوانست پول را به‌موقع جور کند.
  • 2.Unser Schuldner zahlt sehr regelmäßig.
    2. بدهکار ما خیلی منظم (پول را) پرداخت می‌کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان