[فعل]

schweigen

/ˈʃvaɪ̯ɡən/
فعل بی قاعده فعل ناگذر
[گذشته: schwieg] [گذشته: schwieg] [گذشته کامل: geschwiegen] [فعل کمکی: haben ]

1 ساکت بودن بی‌صدا بودن

  • 1.Die Angeklagte schwieg, als der Richter ihn fragte.
    1. متهم ساکت بود، وقتی قاضی از او سوال کرد.
  • 2.Sie sprach viel, aber ihr Mann schwieg den ganzen Abend lang.
    2. او خیلی صحبت می‌کرد، اما شوهرش همه شب را ساکت بود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان