Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . سخت
2 . بدقلق
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
schwierig
/ˈʃviːʁɪç/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: schwieriger]
[حالت عالی: schwierigsten]
1
سخت
مشکل، پیچیده
مترادف و متضاد
anstrengend
beschwerlich
hart
mühsam
schwer
einfach
leicht
unkompliziert
1.Die meisten Prüfungsfragen waren nicht schwierig.
1. بیشتر سوالات امتحان سخت نبودند.
2.Die Prüfung war sehr schwierig.
2. امتحان خیلی سخت بود.
2
بدقلق
مترادف و متضاد
spinös
1.ein schwieriger Mensch
1. یک آدم بدقلق
تصاویر
کلمات نزدیک
schwielig
schwiele
schwiegervater
schwiegertochter
schwiegersohn
schwierigkeit
schwierigkeitsgrad
schwimmbad
schwimmen
schwimmer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان