[فعل]

sparen

/ˈʃpaːʀən/
فعل ناگذر
[گذشته: sparte] [گذشته: sparte] [گذشته کامل: gespart] [فعل کمکی: haben ]

1 صرفه جویی کردن

مترادف و متضاد haushalten knausern verschwenden
etwas (Akk.) sparren
در چیزی صرفه جویی کردن
  • Mit der neuen Maschine spart man Geld und Zeit.
    با این دستگاه جدید در وقت و پول صرفه جویی می شود.
etwas tun, um etwas zu sparen
کاری را به منظور صرفه جویی کردن در چیزی انجام دادن
  • Um Strom zu sparen, schalten wir die Heizung nachts aus.
    برای صرفه جویی در برق ما شب ها سیستم گرمایی را خاموش می کنیم.

2 پس انداز کردن

مترادف و متضاد beiseitelegen Rücklagen bilden ausgeben
  • 1.Ein Auto ist mir zu teuer, ich muss sparen.
    1. این ماشین برای من خیلی گران است. من باید پس انداز کنم.
viel/wenig/... sparen
خیلی/کم/... پس‌انداز کردن
bei einer Bank sparen
در یک بانک پس‌انداز کردن
für/auf etwas (Akk.) sparen
برای چیزی پس‌انداز کردن
  • 1. für ein Haus sparen
    1. برای یک خانه پس‌انداز کردن
  • 2. Sie spart für den Urlaub.
    2. او برای تعطیلات پس انداز می کند.
am falschen Platz sparen
در جایگاه اشتباه پس انداز کردن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان