[اسم]

der Studierender

/ʃtuˈdiːʀəndɐ/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Studierende(n)] [ملکی: Studierenden] [مونث: Studierende]

1 دانشجو

مترادف و متضاد student
  • 1.Ein westlicher Studierender sagte: Ich kenne Falun Gong.
    1. یک دانشجوی غربی گفت: من (روش) فالون گونگ را بلدم.
  • 2.Zehn Studierende besuchen das Seminar.
    2. ده دانشجو در این سمینار شرکت می‌کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان