[اسم]

der Untergang

/ˈʊntɐɡaŋ/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Untergänge] [ملکی: Untergang(e)s]

1 زوال سقوط، نابودی

مترادف و متضاد Niedergang Zerfall
  • 1.Der Untergang des Römischen Reiches war der Beginn einer neuen Epoche.
    1. سقوط امپراتوری روم، شروع یک دوره جدید بود.
  • 2.Mein Aufstieg soll ihr Untergang sein.
    2. پیشرفت من باید نابودی آن‌ها باشد.

2 غروب

مترادف و متضاد aufgang
  • 1.den Untergang der Sonne beobachten
    1. غروب خورشید را تماشا کردن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان