[اسم]

der Verband

/fɛɐ̯ˈbant/
قابل شمارش مذکر
[جمع: Verbände] [ملکی: Verband(e)s]

1 پانسمان بانداژ زخم

مترادف و متضاد Bandage
  • 1.Der Verband muss täglich gewechselt werden.
    1. پانسمان باید به صورت روزانه عوض شود.
  • 2.Die Krankenschwester benutzte einen Verband aus Gaze.
    2. پرستار از بانداژ زخم از جنس گاز استفاده کرد.

2 انجمن اتحادیه

  • 1.Die Verbände haben ihre Lobby in Berlin.
    1. انجمن‌ها لابی خود در برلین را دارند.
  • 2.Wir sind in Zusammenarbeit mit anderen Verbänden tätig.
    2. ما در همکاری با دیگر اتحادیه‌ها فعال هستیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان