[عبارت]

von der Hand in den Mund leben

/fɔn deːɐ̯ hant ɪn deːn mʊnt ˈleːbn̩/

1 کم خرجی کردن فقیر بودن

  • 1.Er bekommt auch ein gutes Gehalt. Jetzt müssen wir nicht mehr von der Hand in den Mund leben.
    1. او یک حقوق خوب هم دریافت می‌کند. اکنون ما دیگر نباید کم خرجی بکنیم.
  • 2.King findet anfangs keine Arbeit. Die Familie lebt von der Hand in den Mund
    2. پادشاه در ابتدا کاری پیدا نکرد. خانواده در فقر زندگی می‌کرد.
توضیحاتی در رابطه با این عبارت
معنی تحت‌اللفظی این عبارت "از دست به دهان زندگی کردن" است و به حالتی اشاره دارد که غذا بلافاصله پس از قرار گرفتن در دست (به دست آوردن) خورده می‌شود و کنایه از عدم توانایی برای ذخیره کردن پول یا "کم خرجی کردن" دارد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان