Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . کار
2 . کارخانه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
das Werk
/vɛʁk/
قابل شمارش
خنثی
[جمع: Werke]
[ملکی: Werk(e)s]
1
کار
اثر
1.Die bekanntesten Werke der Malerin sind in diesem Museum zu sehen.
1. مشهورترین کارهای این نقاش را میتوان در این موزه دید.
2.die frühen Werke des Schriftstellers
2. آثار قدیمی نویسنده
2
کارخانه
1.Die Firma hat ein Werk in Unna und eins in Hagen.
1. این شرکت یک کارخانه در "اونا" و یکی در "هاگن" دارد.
2.Wir haben gestern das Werk besichtigt.
2. ما دیروز از آن کارخانه دیدن کردیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
werft
werfen
werden
werdegang
werbung
werkbank
werken
werkstatt
werkstudent
werktag
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان