Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . بازتاب کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
widerspiegeln
/ˈviːdɐˌʃpiːɡl̩n/
فعل گذرا
[گذشته: spiegelte wider]
[گذشته: spiegelte wider]
[گذشته کامل: widergespiegelt]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
بازتاب کردن
منعکس کردن
مترادف و متضاد
reflektieren
1.Das Wasser spiegelte die Lichter wider.
1. آب، نورها را بازتاب میکند.
2.Ihr Gesicht spiegelte ihr Glück wider.
2. چهرهاش خوشحالیاش را منعکس میکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
widersetzen
widerrufen
widerlichkeit
widerlich
wider
widersprechen
widerspruch
widerstand
widmen
widmung
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان