Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . رد کردن
2 . تناقض داشتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
widersprechen
/ˌviːdɐˈʃpʀɛçn̩/
فعل بی قاعده
فعل ناگذر
[گذشته: widersprach]
[گذشته: widersprach]
[گذشته کامل: widersprochen]
[فعل کمکی: haben ]
صرف فعل
1
رد کردن
مخالفت کردن
1.Da muss ich Ihnen widersprechen.
1. در این مورد من باید با شما مخالفت کنم.
2.Das ist falsch, da muss ich widersprechen.
2. این اشتباه است، من باید مخالفت کنم.
3.Sie widersprachen seinen Ansichten heftig.
3. آنها به شدت با نظر او مخالفت کردند.
2
تناقض داشتن
متناقض بودن
1.dies widerspricht den Tatsachen
1. این با واقعیت تناقض دارد.
تصاویر
کلمات نزدیک
widerspiegeln
widersetzen
widerrufen
widerlichkeit
widerlich
widerspruch
widerstand
widmen
widmung
widrig
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان