[صفت]

zerbrochen

/ʦɛɐ̯ˈbʀɔχn̩/
غیرقابل مقایسه

1 شکسته شده

  • 1.Der Vermieter machte Schadenersatz für das zerbrochene Fenster geltend.
    1. صاحب‌خانه ادعا کرد که به پنجره شکسته شده خسارت تعلق می‌گیرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان