[فعل]

zerreden

/t͡sɛɐ̯ˈʁeːdn̩/
فعل گذرا
[گذشته: zerredete] [گذشته: zerredete] [گذشته کامل: zerredet] [فعل کمکی: haben ]

1 بیش از حد صحبت کردن مفصل صحبت کردن

مترادف و متضاد breittreten
  • 1.Der Lehrer hatte damals das Schauspiel im Unterricht zerredet.
    1. معلم قبلاً سر کلاس درباره نمایشنامه مفصل صحبت کرد.
  • 2.Zu handeln, anstatt Probleme zu zerreden ist Basis unserer Kultur.
    2. عمل‌کردن به‌جای بیش از حد صحبت کردن درباره مشکلات صحبت‌کردن؛ اساس فرهنگ ما است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان