Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
keyboard
×
Ä
ä
É
é
Ö
ö
Ü
ü
ß
ß
1 . دو بار
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[قید]
zweimal
/ˈʦvaɪ̯maːl/
غیرقابل مقایسه
1
دو بار
دو دفعه
1.Ich habe jetzt zweimal versucht, ihn zu erreichen.
1. من حالا دو دفعه تلاش کردم که او را گیر بیاورم.
2.Ich habe zweimal geklingelt, aber es war niemand zuhause.
2. من دو بار زنگ زدم اما هیچکس در خانه نبود.
تصاویر
کلمات نزدیک
zweihundert
zweig
zweifeln
zweifellos
zweifelhaft
zweisprachig
zweitausend
zweite
zweitens
zweitjob
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان