[قید]

zweimal

/ˈʦvaɪ̯maːl/
غیرقابل مقایسه

1 دو بار دو دفعه

  • 1.Ich habe jetzt zweimal versucht, ihn zu erreichen.
    1. من حالا دو دفعه تلاش کردم که او را گیر بیاورم.
  • 2.Ich habe zweimal geklingelt, aber es war niemand zuhause.
    2. من دو بار زنگ زدم اما هیچ‌کس در خانه نبود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان