[فعل]

to abolish

/əˈbɑlɪʃ/
فعل گذرا
[گذشته: abolished] [گذشته: abolished] [گذشته کامل: abolished]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 لغو کردن منسوخ کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: معدوم کردن فسخ کردن
formal
مترادف و متضاد cancel end put an end to revoke create retain
  • 1.My school has abolished final exams altogether.
    1. مدرسه من کلاً امتحانات پایان سال را لغو کرده‌است.
  • 2.The death penalty has recently been abolished in our state.
    2. حکم اعدام اخیراً در ایالت ما لغو شده‌است.
  • 3.We abolished numerous laws that didn't serve any purpose in this decade.
    3. ما قوانین بی‌شماری که دیگر در این دهه کارآیی نداشتند را منسوخ کردیم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان