[فعل]

to abscond

/æbˈskɑnd/
فعل ناگذر
[گذشته: absconded] [گذشته: absconded] [گذشته کامل: absconded]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 گریختن فرار کردن، ناپدید شدن

مترادف و متضاد escape flee
  • 1.He absconded with the company funds.
    1. او با سرمایه‌های شرکت ناپدید شد.
  • 2.She absconded from prison.
    2. او از زندان فرار کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان