Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . گریختن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to abscond
/æbˈskɑnd/
فعل ناگذر
[گذشته: absconded]
[گذشته: absconded]
[گذشته کامل: absconded]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
گریختن
فرار کردن، ناپدید شدن
مترادف و متضاد
escape
flee
1.He absconded with the company funds.
1. او با سرمایههای شرکت ناپدید شد.
2.She absconded from prison.
2. او از زندان فرار کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
abscission
abscissa
abscind
abscess
abruptness
absconded
absconder
abseil
absence
absence makes the heart grow fonder
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان