[اسم]

accused

/əˈkjuːzd/
قابل شمارش
[جمع: the accused]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 فرد متهم

معادل ها در دیکشنری فارسی: متهمه متهم
  • 1.The accused were all found guilty.
    1. متهمین گناهکار شناخته شدند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان