[صفت]

acerbate

/ˈæsɚbˌeɪt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more acerbate] [حالت عالی: most acerbate]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تلخ ترش

مترادف و متضاد embittered
[فعل]

to acerbate

/ˈæsɚbˌeɪt/
فعل گذرا
[گذشته: acerbated] [گذشته: acerbated] [گذشته کامل: acerbated]

2 تلخ یا ترش کردن

3 خشمگین کردن برانگیختن، عصبانی کردن

  • 1.She had no desire to acerbate her husband.
    1. او اصلا علاقه‌ای به این نداشت که شوهرش را عصبانی کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان