[صفت]

acerbic

/əˈsɛrbɪk/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more acerbic] [حالت عالی: most acerbic]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 تند (در خلق و خو) تلخ یا ترش (مزه)، بدخلق

مترادف و متضاد biting bitter sharp mild sweet
  • 1.a yellowy acerbic fluid
    1. یک مایع زرد رنگ تلخ
  • 2.he was renowned for his acerbic tongue.
    2. او بخاطر زبان تندش معروف بود.
  • 3.Jill became extremely acerbic and began to cruelly make fun of all her friends.
    3. "جیل" به شدت بدخلق شد و به طرز بی رحمانه ای شروع به مسخره کردن همه دوستانش کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان