[فعل]

to achieve

/əˈtʃiːv/
فعل گذرا
[گذشته: achieved] [گذشته: achieved] [گذشته کامل: achieved]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 رسیدن (به هدف) به دست آوردن، موفق شدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: احراز کردن
مترادف و متضاد attain
to achieve something
به چیزی رسیدن
  • 1. She finally achieved her goal to visit South America.
    1. او بالاخره به هدفش یعنی دیدن آمریکای جنوبی رسید.
  • 2. The program, he claimed, was achieving its objectives.
    2. او ادعا کرد که برنامه داشت به اهدافش می‌رسید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان