Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . رسیدن (به هدف)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to achieve
/əˈtʃiːv/
فعل گذرا
[گذشته: achieved]
[گذشته: achieved]
[گذشته کامل: achieved]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
رسیدن (به هدف)
به دست آوردن، موفق شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
احراز کردن
مترادف و متضاد
attain
to achieve something
به چیزی رسیدن
1. She finally achieved her goal to visit South America.
1. او بالاخره به هدفش یعنی دیدن آمریکای جنوبی رسید.
2. The program, he claimed, was achieving its objectives.
2. او ادعا کرد که برنامه داشت به اهدافش میرسید.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
achievable
achene
ache
acetylsalicylic acid
acetum
achievement
achiever
achillea millefolium
achilles tendon
achilles' heel
کلمات نزدیک
achievable
acheron
ache
acharnement
achar
achieve a personal best
achievement
achiever
achillean
achilles tendon
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان