Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . اقدام قانونی
2 . عمل
3 . بخش مکانیکی (پیانو، اسلحه، ساعت و ...)
4 . درگیری (مسلحانه)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
action
/ˈæk.ʃən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اقدام قانونی
اقامه دعوا
1.An action is being brought against the magazine that published the article.
1. اقدامی قانونی علیه مجلهای که آن مقاله را منتشر کرد، دارد صورت میگیرد.
to take legal action
اقامه دعوا کردن
He is considering taking legal action against the hospital.
او در فکر این است که علیه بیمارستان اقامه دعوا کند.
2
عمل
کار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اقدام
عمل
فعل
کردار
کنش
course of action
شیوه عمل
What do you think is the best course of action?
فکر میکنید بهترین شیوه عمل چیست؟
to take action
دست به کار شدن
We must take action before the problem gets worse.
قبل از آنکه مشکل بدتر شود، ما باید دست به کار شویم.
consequences of actions
عواقب اعمال
She has to accept the consequences of her actions.
او باید عواقب اعمالش را بپذیرد.
3
بخش مکانیکی (پیانو، اسلحه، ساعت و ...)
1.the weapon has a smooth action.
1. آن اسلحه بخش مکانیکی نرمی دارد.
4
درگیری (مسلحانه)
اقدام
1.He was killed during enemy action.
1. او در طول درگیری (مسلحانه) دشمن کشته شد.
2.He was reported missing in military action.
2. گزارش شد که او در درگیری نظامی گم شده است.
تصاویر
کلمات نزدیک
actinium
actinism
actinic
acting pilot officer
acting is important, but i think the director plays the most important part.
action and reaction
action movie
action replay
action-packed
actionable
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان